- محمد طاها و محمد علی - محمد طاها با عمو محمد مهدی - این سفر مشهد یه جوری خیلی خاص بود . نزدیک های ظهر جمعه بود. داشتیم وسایلمون رو آماده میکردیم که بریم خونه مامان محبوبه که موبایل عباس آقا زنگ خورد آقا حامد بود. صداشون می اومد آقا میگفت : نه، نمیتونم جلسه دارم .حالا کی هست ؟ خوب .باشه دستت درد نکنه .اگه خواستم زنگ میزنم خداحافظ . شستم خبردار شد که راجع به مشهده . گفتم برو خیلی خوبه تولد امام رضا . محمد طاها هم نشسته بود اونم گفت منم میام یه دفعه قضیه جدی شد. آقا گفت مامان نمی یاد ها ! گفت من باهات میام در عرض چند دقیقه ورق برگشت آقا زنگ زد به آقا حامد و بلند شدند یه ساعته آماده شدیم رفتیم دنبال عمو محمد مهدی و د...