محمد طاها به پیش دبستانی می رود
- پنج شنبه 16 مهر - محمد طاها - پیش دبستانی پیام رستگاران
- صبح خانوادگی رفتیم مدرسه گفتند آقایون نیستند و فقط مادرها . در نتیجه آقا رفت و ما ماندیم . تا همه جمع شوند کمی طول کشید . حدود 8و نیم بود که مراسم شد . اول آقای ذاکری که گویا ازمسولین پیش دبستانی است شروع کرد و یه نیم ساعتی با بچه ها قرآن و شعر خواندند و بازی کردند . بعد خود مدیر مدرسه که روحانی هم هست بچه ها و مادرهاشون رو از زیر قرآن رد کردند. من و طهورا با طاها رفتیم سر کلاسشون خیلی قشنگ تزیین شده بود . طاها سریع جدا شد منم خداحافظی کردم تا در جلسه ای که برای مادرها تشکیل داده بودند شرکت کنم. توی جلسه که حدود یک ساعت و نیم طول کشید مدیر راجع به اهداف پیش دبستانی و مشکلات و تجربیاتش صحبت کرد و بعد مربی های پیش که دو تا خانم بودند صحبت کردند و گفتن که چه کنیم و چه نکنیم. بعد از جلسه توی حیاط بچه ها بادکنک های جشن رو غارت کردند. طاها هم هشت تا بادکنک گرفت و ما سوار بر موتور در حالیکه که طاها با دو تا دست هاش بادکنک ها رو گرفته بود برگشتیم خانه.
- باورت بشود یا نه محمد طاهای کوچولو که من گاهی در طهورا طاها را می بینم بزرگ شده است . و من به تکه ای از خودم مینگرم که دیگر من نیست . چه زیبا گفت جبران خلیل جبران که این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند.